نگاهی به پدیده اسکار 2020
جوکر؛ علیه سرمایهداری یا به نفع آن؟
«جوکر» پدیده اسکار 2020 شناخته شد و اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کرد. فیلمی که با حاشیههای زیادی همراه بود و هر محفلی را به خود مشغول کرده بود. بیشترین انعکاسی که من از این فیلم در محافل مختلف دریافت کردم، بازی مسحورکننده واکین فینیکس بود. این فیلم هالیوودی، توسط کمپانی فیلمسازی برادران وارنر و به کارگردانی تاد فیلیپس ساخته شد.
تبلیغات فیلم، قبل از فیلمبرداری شروع شده است. بازیگر نقش جوکر یکی دو مرتبه تغییر میکند؛ و شما حساس میشوید که این چه فیلمی است. فیلمی که از سابقه بتمن هم کمک میگیرد و به داستانی میپردازد که به لحاظ رتبی، قبل از دو سه قسمت بتمن باید باشد. واکین فینیکس، پنجمین بازیگری است که در نقش «جوکر» در فیلمهای سینمایی حاضر میشود.
اگر حس میکنید یک اثر قوی و بینقص میبینید، شما هم قطعاً تحت تأثیر جوّ رسانهای هستید! جوکر، فیلمی است که به قطع، اکثر مخاطبان آن با ابهامهای زیادی از پایش بلند میشوند. ابهامهایی که ترجیح میدهند به روی خودشان نیاورند، شبیه قصهی لباس پادشاه! و شاید همین ابهامات هم باعث میشود تا چند ساعت بعد از فیلم در حال و هوای آن باقی بمانند.
مخاطب معمولی یک فیلم، وقتی از پای آن بلند میشود، باید همه چیز را نقد گرفته باشد، دوباره پای فیلم نشستن و فکر کردن به صحنههای فیلم و کنکاش برای پیدا کردن خط داستان، خلاف سنت اولیه سینماست.
کارگردانی کلی فیلم قوی و ظریف و بازی واکین فینیکس در نقش «جوکر» جذاب و گیراست و همین باعث شده ابهامات و باگهای فیلمنامه چندان به چشم نیایند و بیشتر شبیه همان نقطههای مبهم رها شوند. شما در تمام صحنههای خیابان، انباشتههای آشغال را بهوضوح میبیند، شوخیهای «موری» هم در مورد همین زبالههاست، اما شاید به عنوان یک تماشاگر، توقع دارید این آشغالها نقش بیشتری جز یک دکور در فیلم داشته باشند. ما آشغال را میبینیم ولی نمیفهمیم به چه کار میآید. آیا فقط تعطیلی مدیریت شهری را نشان میدهد؟ آیا حاکمیتی را نشان میدهد که فقط به فکر منافع خویش است و توجّهی به زندگی مردم ندارد؟ فضای کلی فیلم هم تاریک است، این تاریکی، همان تاریکی و سردی درون «جوکر» است. فیلم زمانی آفتابی میشود که «جوکر» اقدام به قتلهای متوالی خود میکند. در سکانس پایانی هم وقتی قدمهای «جوکر» سرامیکهای سفید و درخشان سالن را خونی میکند و به سمت پنجرهای از نور میرود، فضا روشنتر و نورانیتر میشود. این نورانیت چیست؟ نور رهایی و آزادی «جوکر» است؟ یک قاتل بیمنطق، چرا باید در فضایی از نور و روشنایی قرار بگیرد؟
از اینها که بگذریم، «جوکر» را میپسندید، خود جوکر منظورم هست. چون مجبورید بپسندید، چون فطرت شما بهگونهای است که برای انسانهای ناتوان و ضعیف، دلسوزی میکنید، اما وقتی جوکر دست به انتقام میزند، دست به کاری میزند که نظم اجتماعی را به هم میریزد، آیا باز هم با او همدل هستید؟ او را دیوانهای میبینید که جبر اجتماعی به این سمت کشانده است. همین اجتماع او را به زنجیر میکشد، اما در کنترل او ناتوان است. در سکانس پایانی فیلم، جوکر حتی دکتر خود را نیز میکشد. چرا؟ چون او نمیفهمد جوکر به چه چیز میخندد! فهمیدن درد جوکر برای او ممکن نیست.
«جوکر» نماد یک نافرمانی مدنی است که از دل تمدن نامتوازن و سلطهگر غرب درآمده است. همان تمدن هم موظف است به کنترل او و جنبشی که ایجاد کرده است... شما نه راه فرار از این تمدن را انتخاب میکنید، چون به یک بلبَشوی نافرجام بدل خواهد شد، نه راه تن دادن به این تمدن و حاکمیت را میپذیرید! اگر شما در مقام انتخاب باشید قطعاً سعی در اصلاح میکنید. «جوکر» میتواند فیلمی باشد که شما را به اصلاح وضعیتهای موجود سوق دهد؛ اما آیا واقعاً مخاطب چنین تصمیمی خواهد گرفت؟ آیا هدف فیلمساز از این فیلم، هشدار به حاکمیت سرمایهداری بوده است؟
بعد از اغتشاشات آبان 98، چیزی که به ذهنم رسید، مشابهت بسیار زیاد این اغتشاشات با مدل اغتشاشگران فیلم «جوکر» بود. (از قضا فیلم جوکر در ابتدای آبان 98 هم اکران شد.) معترضان آبان، بیهدف و بیمبالات، سعی در نابودی تمام آنچه دستشان میرسید داشتند. بدون اینکه هیچ ملاحظهای نسبت به حقوق اختصاصی افراد، یا درصد تأثیرگذاری آنچه تخریب میکنند در رسیدن به هدفشان داشته باشند؛ اساساً هدفی جز اغتشاش و نافرمانی یا به عبارتی دیگر انتقام، ندارند. «جوکر» در سادهترین حالت، نافرمانی را حق هر کسی میداند، هر کسی که میخواهد وجود خودش را احساس کند. تحول «جوکر» از یک انسان سربهراه و مریض، به دیوانهای که البته مرض سابقش خوب شده است، در یک سیر منطقی اتفاق میافتد. «جوکر» دنبال راهی برای خروج خود از این وضعیت میگردد و با بنبستی که «وین» نشانش میدهد و با اطلاعی که از تقصیرات مادرش به دست میآورد، مسیرش به سمت یک آشوبگر منتقم تغییر میکند. انتقام از جامعهای که او را به دست مادری بیکفایت سپرده و با تمسخر و سرکوب شخصیت او از دوران کودکی تا بزرگسالی، زندگی تراژدیک او را رقم زده است. در سکانس معرفی فیلم هم «جوکر» به دست چند نوجوان بهشدت کتک میخورد. او از اجتماع روی خوشی ندیده است؛ نه از مردم نه از حاکمیت. خندان بودن او زورکی است. همیشه سعی در happy بودن مینماید چون مادرش از او چنین خواسته است؛ اما در این تلاش ناکام است. خندههای عصبی او دقیقاً یک واکنش معکوس به اتفاقاتی است که طبیعتاً باید او را ناراحت سازد اما او میخندد! این معنای دیالوگی است که در هنگام قتل مادرش میگوید: «فکر میکردم زندگی من یک تراژدی است، اما فهمیدم یک کمدی نکبت است». وقتی جوکر اقدام به قتل سه جوان در مترو میکند، جمعیت زیادی که مشابه جوکر در جامعه نادیده گرفته شدهاند، از این اقدام استقبال میکنند. صحبتهای «وین» هم در مشتعلشدن این آتش بیتأثیر نیست. اینکه کسی از علت قتل این جوانها حرفی به میان نمیآورد، معلوم میشود که این قتل، نشان از یک نارضایتی اجتماعی از وجود اختلافات طبقاتی دارد. به عبارتی دیگر، همه مسئولین اختلاف طبقاتی را پذیرفتهاند و میخواهند آن را عادی و اعتراض مردم را ناموجه جلوه دهند.
«جوکر» خوب میشود، دیگر به آنچه باید بخندد میخندد؛ به انتقامی که از دیگران میگیرد! در صحنهای که «موری» او را مسخره میکند، بهوضوح خندههای او از بین رفته است و آثار خشم و عصبانیت در چهرهاش پیداست و بعد از قتل موری، خوشحال و خندان است. «جوکر» به یک لیدر تبدیل شده است؛ اما خودش هم نامی برای جنبشی که راه افتاده ندارد. چون اساساً هدفی ندارد. «جوکر» نشان میدهد که یک انسان چگونه با توحش و خشونت میتواند حضور خود را به دیگران اعلام کند. حضوری که هیچگاه در زندگی عادی نصیبش نشد و دائماً در خیالات و اوهام آن به سر میبرد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}